یادداشت سردبیر: شباهنگام، آن مرد با داس آمد…

سیما غفارزاده – ونکوور

رضا قاسمی در رمان «چاه بابل» می‌گوید: «از دردهای کوچک است که آدم می‌نالد، وقتی ضربه سهمگین باشد، لال می‌شود… » ما ایرانیان دیرزمانی‌ است که متناوباً ضربه می‌خوریم، شوکه و لال می‌شویم، و باز برمی‌خیزیم و ادامه می‌دهیم. عریانی این واقعیت را تنها با نگاهی به آنچه این سرزمین طی حدود شش ماه گذشته از سر گذرانده است، از سرکوب و کشتار مردم بی‌گناهی که برای اعتراض به افزایش قیمت بنزین به خیابان‌ها آمده بودند، تا سرنگونی هواپیمای اوکراینی با حملهٔ موشکی، تا برخورد موشک به ناوچهٔ کنارک و تازه بدون صحبت از بلایای طبیعی‌ای چون زلزله و غیره، می‌توان دریافت. در این میان، خبرهای مربوط به حوادثی از نوع خشونت و قتل، گُم است؛ که البته متأسفانه در اغلب کشورها و جوامع نیز مشاهده می‌شود. اما در همین حیطه، خشونت‌ها و قتل‌هایی که اصطلاحاً «ناموسی» خوانده می‌شوند، چیزی نیست که شما در کشورهای آزاد و پیشرفته با آن‌ها برخورد کنید، مگر در مواردی که فقر فرهنگی، زن‌ستیزی و تحجری که خانواده‌ای مهاجر در چمدان‌هایشان با خود آورده‌اند، فاجعه آفریده باشد. در سرزمین مادری ما اما، رواج «قتل ناموسی» در حدی است که متأسفانه شاید خبرش حتی تکان‌دهنده تلقی نشود و خوانندهٔ اخبار حوادث با تکان دادن سر از کنارش بگذرد… هرچند، گاه به‌دلایل گوناگون، از جمله تعداد مقتولان در یک حادثهٔ خاص یا نحوهٔ قتل، آن را به خبری داغ و تکان‌دهنده بدل کند. طبعاً در مقایسه با یک دههٔ گذشته و پیش از آن، نقش شبکه‌های اجتماعی در این زمینه حائز اهمیت بوده است، خصوصاً در جایی که خبررسانی و مطبوعات آزاد وجود ندارد.

رومینا اشرفی، دختر نوجوان ۱۳ سالهٔ تالشی، که پنجشنبهٔ هفتهٔ گذشته به‌طرز فجیعی توسط پدر ۳۷ ساله‌اش کشته شد، اولین قربانی «قتل ناموسی» نیست و متأسفانه آخرینِ آن نیز نخواهد بود. رومینا عاشق مردی ۲۹ ساله به‌نام بهمن شده‌ بود، اما پدرش به‌خاطر اختلافات فرهنگی و مذهبی بین دو خانواده، و نه سنِ کم او، مخالف ازدواج آن‌ها بود. به‌همین دلیل رومینا، که پیش از آن هم از زندگی در خانه‌ای با پدری مستبد خسته شده بود و برای همین معلوم نیست آیا پناه جستن در سایهٔ مردی دیگر را با عشق اشتباه گرفته بود، تصمیم گرفت به‌همراه بهمن فرار کند. اما خانواده‌اش تحت عنوان «آدم‌ربایی» شکایتی ثبت کردند که منجر به تعقیب و بازداشت این دو نفر شد.

رومینا به‌دلیل آشنایی با خلقیات پدرش و ترس از جانش تمایل نداشته است به خانه بازگردد، اما طبق قوانین، پلیس او را به پدر خانواده تحویل داد. بر اساس گفتهٔ معاون دادگستری گیلان، پدر رومینا ملاطفت و مهربانی نشان داده و اعتماد بازپرس را جلب کرده‌ بود و با بررسی جمیع شرایط، علتی برای تحویل ندادن دختر به خانواده‌اش در آن زمان وجود نداشته‌ است. آن‌ها شب را در منزل یکی از بستگان در آستارا به صبح می‌رساندند و فردای آن‌روز به روستایشان، سفیدسنگان، بازمی‌گردند. در آن پنجشنبهٔ سیاه، پدر ابتدا سعی کرده رومینا را خفه کند، اما موفق نشده و پس از آن، سر رومینا را با داس از تنش جدا کرده بود… حتی نوشتن این کلمات مو را بر اندام راست می‌کند و قلب را می‌فشرد. حتی تصور آنچه بر مادر رومینا می‌گذرد، عقل را زایل می‌کند؛ مادری که جگرگوشه‌اش را در حمام خونش دیده است و در مصاحبه‌ای با صدایی که می‌شکند تقاضای محاکمه و قصاص همسرش را دارد. اما گویا مطابق با مادهٔ ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی، پدر در جایگاه ولیِ دم در قتل فرزند قصاص نمی‌شود، بلکه قصاص تبدیل به دیه و تعزیر می‌شود و مادر رومینا نه تنها حق ندارد از قانون برای قاتل دخترش چیزی بطلبد، بلکه از آنجا که او نیز از جنس «ناموس» است، حتی در آگهی ترحیم دخترش در قالب یک نام نیز حضور ندارد، جایی که نام قاتل مقابل عبارت «فرزندِ گرامیِ» آمده است و به‌دنبال آن نام پدربزرگ‌ها، برادر، دایی و عموها خودنمایی می‌کند؛ همان عموهایی که به پدر گفته بودند، یا خودت این لکهٔ ننگ را از بین ببر، یا مراقب خانواده‌های ما باش تا زحمتش را بکشیم!

هفت سال است که لایحهٔ تأمین امنیت زنان در ایران در انتظار گرفتن تأییدیه از قوه قضاییه است و هربار به‌دلایل گوناگون از نوبت رسیدگی خارج می‌شود. در صورت تصویب این لایحه، جانِ زنان و دخترانِ آسیب‌دیده تا حدودی محافظت خواهد شد. با تکیه بر این لایحه – در صورت تصویب – و در شرایطی که خطری جانی برای زن یا دختری وجود داشته باشد، پلیس موظف خواهد شد با ایجاد واحدهای ویژهٔ پیشگیری و مبارزه با خشونت در کلانتری‌ها، از استرداد او به خانواده جلوگیری کند و در عوض، شرایط پناه دادن به وی را در سازمان بهزیستی فراهم کند. همچنین سازمان بهزیستی کشور موظف خواهد شد با شناسایی، پذیرش و نگهداری و ارائهٔ خدمات تخصصی به زنان خشونت‌دیده یا در معرض خشونت – و در صورت لزوم فرزندانشان – شرایط مطلوب را برای آن‌ها فراهم نماید. با آرزوی تحقق این شرایط حداقل انسانی برای زنان ایران.

ارسال دیدگاه